بیخبرى از عظمت نماز شب
خیلی زیبا بود نه ؟؟ پس حتما شب زنده دار باشیم .... که بعد از این ماه مبارک تمرینی هم برای ما شده است
سفارش به خواندن نماز شب
[اى عزيز!] رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در وصيتش به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب و فرمود: آيا به آنان كه
در شب نماز مىگذارند نمىنگريد؟! اينان زيباترين مردم هستند،
زيرا كه آنها در شب [با خداى سبحان خلوت كردند و] براى
پروردگار نماز گزاردند و خداوند هم آنان را از نور خود
بپوشانيد
مقام محمود، پاداش نماز شب
[اى مريد راه
سعادت!] در فضيلت شب زنده دارى اگر نبود جز همين آيه از قرآن كه مىفرمايد: و من
الليل فتهجد به نافله لك عسى ان يبعثك ربك مقاماً محمودا كافى بود. پس سبحان الله!
چقدر شأن اين عمل، بزرگ و ارزشش والاست كه خداوند جزاء و پاداش آن را مقام محمود
قرار داده است.
سبك شماردن نماز شب
[اى سالك مجاهد!]
در بلد الامين از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه هر كس نماز شب نخواند، از
شيعيان ما نيست و در روايت ديگرى رسيده است كه مبغوضترين خلق در نزد خدا كسى است
كه شب، چون مردارى بيفتد و روز را به بطالت و تنبلى بگذارند
محرومان از نماز شب
[بدان اى عزيز كه] از رسول خدا
(صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه فرمود: هر كس تمام شب را بخوابد، شيطان
در گوش او بول مىكند و در روز قيامت مفلس و بى چيز به صحنه محشر قدم مىنهد و احدى
نيست مگر اينكه براى او ملكى است كه هر شب دو بار او را بيدار مىكند و به او
مىگويد: اى بنده خدا! برخيز و به ياد پروردگارت باش؛ دفعه سوم اگر توجهى نكرد،
شيطان در گوش او بول مىكند. من مىگويم: مبادا به اين اخبار كافر شوى؛ بلكه به
آنها ايمان بياور و من خدا را گواه مىگيرم كه بعضى از شب زندهداران را مىشناسم
كه در اوايل كار، صداى آن ملكى كه او را با لفظ آقا از خواب بيدار مىنمود،
مىشنيد. و اگر تو دلى داشته باشى، چه بسا كه اثراتى كه براى نماز شب رسيده است،
دريافتهاى. و اگر به اين فضيلتهاى كه براى نماز شب رسيده مؤمن باشى، آن را ترك
نخواهى كرد و ضايع نخواهى ساخت، زيرا طبيعت انسان بر اين سرشه شده كه دوستدار خير و
خوبى است. آيا در آن حديث قدسى نشنيدى كه ذات اقدس حق فرمود: بندگان من براى غروب
خورشيد، همچون پرندگانى كه شامگاه شوق رفتن به آشيانه دارند، مشتاق هستند؟! و چگونه
مىتوان پذيرفت كه كسى به بعضى از اين فضايل براى نماز شب معتقد باشد و مشتاق رسيدن
وقت آن نباشد؟! آيا همين انسان نيست كه در تقرب به سلاطين دنيايى و حكام اين جهان و
خلوت با آنها از مال و اهل خود مىگذرد و چه بسا كه روح و زندگى خود را در اين راه
فدا مىكند؟! و خداى متعال مىفرمايد: و الذين آمنوا اشد حباً لله. (و كسانى كه اهل
ايمانند، محبت شان به خدا از هر دوستى و محبتى بيشتر و شديدتر است و كمال محبت را
فقط به خدا مخصوص دارند).
عذرهاى غير موجه محرومين از نماز شب
[اى طالب مقام قرب حضرت دوست جل جلاله! به] كسى كه به بهانه غلبه
خواب و بيدار نشدن براى انجام نماز شب، خود را در ترك آن معذور مىدارد توجهى ننما،
چرا كه اين عذر از چند وجه مردود است، از جمله اين فرمايش حضرت على (عليه السلام)
در جواب كسى كه گفت من ديشب به خواب ماندم و توفيق تهجد و شب زنده دارى نصيبم نشد،
فرمود: تو مردى هستى كه گناهانت قيد و بندت شده است. و ديگر اين كه خواب ماندن از
مثل امرى به اين بزرگى، غالباً غير ممكن است، آيا طالبان اين دنيا را نمىبينى كه
اگر يكى از آنها را سلطان وقت، به خلوت فرا خواند، گرچه وقت ملاقات با او را دل شب
قرار دهد، او به خواب نخواهد ماند، بلكه آن شب را از ترس اين كه مبادا به خواب
بماند، كلاً بيدار بوده و پيوسته به فكر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود. و تو
اگر در احوال خويش تأمل كنى، به يقين خواهى ديد كه اگر احتمال دهى كه كسى نيمه شب،
مبلغ قابل توجهى پول برايت خواهد آورد، از شوق دست يابى به آن مال و ترس اين كه
مبادا به واسطه خواب از دستت برود، قدرت بر خوابيدن نخواهى داشت! از همه اينها
گذشته، اگر واقعاً از اين خوف دارى كه به خواب بمانى، مىتوانى نزد كسى كه تو را در
وقت نماز بيدار كند بخوابى تا اين كه خود، عادت كنى. و خلاصه كلام اين كه اگر خواب،
مانع دست يابى به اين فضيلت بزرگ شود، خوارى و ذلتى است كه مثلش در اين دنيا نيست.
عوامل سلب توفيق نماز شب و توصيهاى به محصلين علوم
[اى سالك مراقب!] كسانى كه خواب را بر نماز شب ترجيح مىدهند، چند
دسته هستند: دستهاى از آنها كسانى هستند كه اول شب را به شب نشينى و بيهودگى، به
نيمه مىرسانند و به غيبت مؤمنين و آنچه كه از آن نهى شده، وقت خود را تلف مىكنند
و معده خود را تا به حلقوم، از خوردنىها پر مىكنند و سپس در بستر نرم و مكان
راحتى به خواب مىروند و چنين خوابيدهاى مسلماً براى نماز شب بيدار نخواهد شد؛ چرا
كه او از ابتداى شب، اسباب خواب را فراهم مىكرد [نه اسباب بيدار شدن را ]بلكه
مىتوان گفت كه او به قصد بيدار شدن، به خواب نرفته تا بيدار شود، زيرا پرخورى، سبب
بخار و سستى مىشود و آن هم موجب خواب زياد است وبيدار بودن اول شب، از اسباب خواب
در آخر شب است و همين طور بستر نرم و راحت، موجب زيادى خواب و سنگينى آن مىشود و
چنين كسى اگر بيدار نشدن را بهانه كند، عذرش مردود خواهد بود؛ و مثل چنين كسى مثل
كسى است كه دوايى كه موجب زايل شدن عقل است، در وقت نماز بياشامد و سپس عذر بياورد
كه در وقت نماز بىهوش بوده. بلى گاه مىشود كه انسان خود را براى بيدار شدن مهيا
مىكند و از آنچه كه باعث غلبه خواب مىشود كه در بالا بدان اشاره شد پرهيز مىكند
و به آنچه كه در اخبار براى بيدار شدن رسيده متوسل مىشود، ولى باز در خواب مىماند
كه اين لطفى از جانب خداى متعال نسبت به بنده در سياسى امر او مىباشد؛ چرا كه اين
امر يا بدين خاطر است او را از عجب محافظت كند و يا اينكه به خاطر تأسف شديد او بر
از دست رفتن تهجد و نماز شب، اجر بيشترى و به او عنايت فرمايد. ولى آنچه كه از
اخبار استفاده مىشود اين امر خيلى اندك و يكى دو شب بيش نخواهد بود491. و اما كسى
كه به خاطر بيمارى و يا عذرى غير قابل اجتناب به خواب مىماند،
اين نيز دو صورت دارد: يكى اينكه امر از جهت لطف خداوند نسبت به بنده باشد؛ مثلاً او را به مرضى گرفتار سازد و او در اين حال، از انجام نماز شب باز ماند كه همين خوابيدن در حال بيمارى براى او، فضيلتش از نماز شب و شب زندهدارى بيشتر خواهد بود و در اخبار آمده كه براى مثل چنين بندهاى، ثواب همان اعمالى كه در وقت صحت انجام مىداده، نوشته مىشود. و در بعضى از روايات هست كه محراب و مصلى و دربهاى آسمان كه اعمالش از آن بالاتر مىرفته بر او مىگريند. صورت دوم اين است كه اين امر به سبب گناهان بسيار او باشد و گناهانش سبب سلب توفيق او شده باشد. و بعضى از مردم هستند كه شيطان، از سمت راست بر آنها وارد مىشود و آنها را به خيال اينكه مطالعه، از تجهد و شب زندهدارى افضل است، از اين فضيلت عظمى باز مىدارد و چه بسا كه شب را تا نيمه به مطالعه از نماز هم برتر و فضيلتش بيشتر است و اين چيزى، جز غرور و فريب نيست؛ زيرا تحصيل علوم، گر چه به مراتب، از عبادات بدنى فضيلتش بيشتر است، ولى به شرطى و شروطى؛ از آن جمله يكى اينكه علم، از علوم نافعه باشد؛ ديگر اينكه تحصيل آن، طبق برنامه شرع باشد و چنين نباشد كه كسى در پى فرا گرفتن علمى كه تحصيل آن واجب كفايى است برود و علمى را؟ تحصيلش واجب عينى است، مهمل گذارد. مثلاً اگر براى انسان امكان داشت كه در امور شرعى از طريق تقليد به مسائل و احكام آن پى ببرد و در مورد تزكيه نفس و خودسازى هم به طريق تقليد و يا اجتهاد، به كسب علم بپردازد، اگر به يكباره علم تزكيه نفس را ترك گفت و در پى اين برآمد كه از طريق اجتهاد، به مسائل و احكام دست يابد، اين غير جايز است. همچنين اگر كسى از تحصيل علومى كه عيناً بر او واجب بوده، فارغ شد و در پى تحصيل علومى برآمد كه فراگيرى آن، واجب كفايى است؛ مىبايست رشتهاى كه انتخاب مىكند، مهمترين و ضرورىتر رشته باشد و اگر غير اين را اختيار نمود و آنچه را كه ضرورىتر و مهمتر است، مهمل گذاشت به خصوص اگر هواى نفسانى هم در اين اختيار نقشى داشته باشد اينچنين تحصيل علمى، عبادت خدا نخواهد بود. و چه بسا كه انسان، تمام اين جوانب را در نظر بگيرد و در پى تحصيل آن علمى كه مهمتر و ضرورىتر است برآيد، ولى اكثر اوقات خود را صرف مقدماتى كند كه خيلى لازم نيست و تنها عامه مردم آن را فضيلت و مايه برترى مىدانند. شرط ديگر تحصيل علم اين است كه قربه الى الله باشد و اين از مشكلترين شرايط و پيچيدهترين آنهاست و در اينجاست كه بسيارى، بر خاك افتادند و هلاك گشتند، خلاصه كلام اينكه تحصيل علم، بر آن صورتى كه مرضى خداوند بوده و از جمله عبادتى باشد كه خالصاً لله انجام گيرد، در خارج بسيار بسيار كم است و به گمان من در هر صد هزار، يك نفر بيش نيست كه تحصيلش بر اين روال باشد و يكى از دوستان متقى من كه به تحصيل علم اشتغال داشت مىگفت: من پس از مجاهدتهاى بسيار توانستهام در تحصيل علم، خدا را هم شريك گردانم، تا چه رسد به اينكه خالصاً لله باشد.
و به جان خودم سوگند، حال اغلب محصلين متقى، چنين است؛ گرچه
خود متوجه اين امر نيستند. حال، آنانكه از تقوا بهرهاى ندارند و در تحصيل علوم،
اغراض فاسدى براى آنهاست و به اين اميد كه با تحصيل علوم، بر حكومت در اموال و
اعراض و نفوس مردمان دست يابند و به هواهاى نفسانى خود برسند، حالشان چگونه خواهد
بود؟! كه بايد گفت: العياذ بالله و از اين دامها و مهالك به او پناه برد. و چگونه
مىشود كه انسان، تحصيل علم را از تجهد و شب زندهدارى و نماز شب افضل بداند، در
حالى كه مردان متقى، براى تصحيح نيت خود در تحصيل علم، به نماز شب پناه مىبردند و
درد خود، را با داورى شب زنده دارى و تضرع در دل شب، درمان مىنمودند. و به جان
خودم سوگند كه براى تصحيح نيات واجبه عينيه، اين راه، بهترين راههاست و دستگيره
محكمى است كه نبايد از آن دست كشيد.
[اى طالب انس با حضرت دوست!] مؤمن مىبايست، از ابتداى روز و در اول شب به فكر تهيه اسباب تهجد و شب زنده دارى كه عبارت از خواب در روز و در اول شب و تهيه مكان مناسب و كتاب دعاء و آب وضوء و مسواك و چراغ است، براى خود باشد و در هنگام خوابيدن، آيه آخر سوره كهف را به نيت اينكه در وقت نماز شب بيدار شود، قرائت است. هم چنين از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه كسى كه مىخواهد براى نماز شب برخيزد چون بسترش را آماده كرد، بگويد: اللهم لا تؤمنى مكرك و لا تنسنى ذكرك و لا تجعلنى من الغافلين، اقوم ساعه كذا؛ (بار الها! مرا از مكر خود ايمن مگردان و يادت را از يادم مبر و مرا در زمره غافلان قرار مده). بعد، ساعتى را كه مىخواهد براى نماز به پا خيزد در نظر آورد؛ خداوند ملكى را مأمور مىكند كه او را در همان ساعت، از خواب بيدار كند
تأثير حالات اول شب در تجهد آخر شب
[بدان اى طالب سحرخيزى كه] چون حالات اول شب، در توفيق آخر شب مؤثر است، لذا سزاوار است كه انسانى كه قصد تهجد دارد، بر وظايف و آداب خوابيدن، مواظبت داشته باشد تا توفيق قيام براى نماز شب نصيبش شود؛ و از وظايف مهم هنگام خواب، يكى محاسبه نفس مىباشد كه مىبايست كه از ابتداى وقتى كه در شب قبل، از خواب بيدار شده تا آن هنگامى كه مىخواهد براى خواب به بستر برود، تمام حركات و سكنات و اقوال و افعال خود را محاسبه كند؛ بعد به اين مطلب توجه داشته باشد كه خواب، برادر مرگ است و هنگام خواب، خدواند روح او را مىگيرد هم چنان كه روح مرده، گرفته مىشود و اين آيه شريفه را قرائت كند: الله يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها و خواب را مرگ صغير بداند و به اين حقيقت توجه داشته باشد، كه اگر روحش را خداوند به بدنش باز نگرداند، براى هميشه مرده است و لذا همان سخنى كه مردگان پس از مرگ بر زبان مىآورند، بگويد و اين آيه را تلاوت كند: رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً و به خاطر داشته باشد كه همه آن كسانى كه به خواب رفتند، زبان حالشان همين بود و به اميد برخواستن سر به بالين برنداشتند و در جواب تقاضاى بازگشت آنها خطاب رسيد: كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون و با طهارت و ياد خدا به بستر رود و از ادعيه و اذكارى كه در اين مورد رسيده، غفلت نكند و روح و نفس و قلب و قالب و تمام امور خود را به بسپارد و به زبان حال بگويد: به سوى خدا مىروم
وظايف سالكين در هنگام خواب
بدين نحو به خواب رود، اميد است كه خداوند بر او به بعضى از
كرامات و بشارات خاص، به رؤيا و غير آن منت نهد،
چنانكه در اين آيه شريفه بدان اشاره نموده و مىفرمايد: و لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخره كه بشارت دنيا، به رؤياى صالحه تفسير شده است. و خدا را گواه مىگيرم
كه افرادى را مىشناسم كه در خواب، به زيارت بعضى از ائمه
(عليه السلام) نائل شده و از معارف جليله و اسرار خفيهاى از آنها سؤال نموده و جواب دريافت داشته است
و بعضى ديگر را مىشناسم كه در خواب، حقيقت نفسش بر او ظاهر گشته و ديده است كه عوالم، جملگى متلاشى شده و به جاى آنها، روح و نفس خود را مشاهده نموده و نفس خود را با حقيقت ملك الموت متحد ديده و در همين حال از خواب بيدار شده است و پس از بيدارى، مشاهده نموده كه روحش، بدنش را به سمت خود مىكشد و او از اين امر وحشت نموده و با صداى بلند همسرش را صدا نموده كه فلانى! فلانى! تا اينكه اين حال از او برطرف شده است و اين حال، همان معرفت نفس است كه چنان كه در اخبار آمده، راه شناخت خداست. و غير اينها. و خلاصه اينكه براى مجاهد، امكان دارد كه در حال خواب به امورى از عوالم روحانى دست يابد كه در بيدارى بدان نرسيده باشد و كسى كه با اين كيفيت به خواب مىرود مىبايست هر بار كه قبل از وقت قيامش براى تجهد، از خواب بيدار شد، به ذكر خدا مشغول شود و به ياد او باشد و چون بخواهد از پهلويى به پهلوى ديگر بغلطد، تسبيحات اربعه و يا تسبيحات ثلاثه را بدون ذكر سبحان الله را بر زبان جارى كند. از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه در تفسير اين آيه شريفه كه مىفرمايد: كانوا قليلاً من الليل ما يهجعون فرمود: آنان مىخوابيدند، ولی هر گاه از پهلويى به پهلوى ديگر مىگشتند، مىگفتند: الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر. و چون [سالك] براى نماز شب بپا خواست، مىبايست به فضل و عنايت خداوند نسبت به او كه حيات تازهاى به او بخشيده، توجه داشته باشد و قبل از اينكه بنشيند، به سجده رود و دعاهايى را كه رسيده، بخواند و كمترين آن اين است كه بگويد: الحمدلله الذى رد على روحى لاعبده و اشكره. و چون بنده، به اين نعمت كه همين زندگى جديد باشد، توجه نمود و خدا را بر اين نعمت سپاس گفت، مىبايست اين فرصت را به دست آورده و غنيمت شمارد و تمام سعى و كوشش خود را متوجه اين امر كند كه با اين حيات و زندگى چند روزه، حيات باقى و پايدار كه مرگى در پى ندارد، براى خود فراهم آورد.
منبع : وبلاگ خیمه گاه فاطمیون
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، سخنرانی های فوق العاده برای دانلود ، مطالب اخلاقی ، جملات فلسفی و عارفانه ، متن های وبلاگ ، زیبایی های اسلام ، بزرگان و عالمان دینی
برچسبها: جملات زیبا و عاشقانه درباره نماز شب , اهمیت نماز شب , کتاب اسرار الصلاةآیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبری


