خداوند سمیع است ..مواظب باش ... همین الان که داری حرف می زنی می شنود ... آری همین الان ... مواظب باش ...
حرف نمی زنی ؟؟ در دلت که می گویی چیزی را .. موردی را .. آن را هم همین الان خدا دارد می شنود .. آخر او بین تو و قلب تو قرار دارد ... این را من نمی گویم ... آیه قران است ... أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال/24) ...
پس مواظب باش !! .. خیلی با دقت و حساب شده صحبت کن .. اصلا اگر حرف زیاد مهمی نیست نگو ... به جایش ذکر بگو ... که اگر می شنود تو را دوست بدارد بخاطر این کلام .. یا اگر می خواهی بگویی به بهترین شکل بگو .. همان گونه درباره دیگران بگو که دوست داری به زیباترین شکل درباره تو بگویند ... چون خداوند دارد می شنود ....
یا سمیع الدعا
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، مطالب اخلاقی ، جملات فلسفی و عارفانه ، مهدویت و ظهور
برچسبها: أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ , انفال , 24 , خداوند سمیع است
به نظر شما برنده ترین وسیله چیست ؟
چاقو ؟؟ اره برقی ؟؟ تیغ ؟؟؟ ...
به نظر من اشک .....
اشک نعمت عجیبی از جانب خداوند است .... اشک که می ریزی ... تمام درون خودت را به شکل آب بیرون می آوری .. اگر خواهشی داشته باشی .. می شکنی دلی را .. دستها و پاهای طرف را با اشک به تلاطم وامیداری تا حاجت تو را بدهد ...
اگر از کسی غمگین باشی .. یا اصلا حق تو را خورده باشد .. اشک که می ریزی .. او را خورد می کنی ... چه بداند چه نداند ...
اگر هم محبت بخواهی بکنی مثلا به پدرت .. آن گلواژه ها را بر دفتر دل او می نگاری ... و خود را بیش از پیش در دل او جا می کنی
عاشق هم اگر باشی .. ولو به گول زدن چشمانت هم باشد ولی به اندازه بال مگسی برای لبهای تشنه اباعبدالله الحسین جاری کنی بهشت را بر خود واجب کرده ای
اگر هم خیلی زرنگ باشی .. این چند قطره را می بری در خانه خدا .. چند قطره ای که تمام وجود توست .. نثار او می کنی .. و او دیگر به همین چند قطره دریا دریا نعمت و گنج های خود را نثارت می کند ... اگر در دل شب باشد و از خوف او و از اقرار به گناهان شعله های اتش گناه را اگر صدها دشت هم باشد خاموش می کند ... و خدا تو را می بخشد ..
نمی دانم ولی به نظرم صلاحی به این قدرت خداوند شاید کمتر به انسان داده باشد ....
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، جملات فلسفی و عارفانه
برچسبها: اشک چشمها , اشک ریختن , جملات عاطفی
خیلی جالب است نازیدن به دنیای غربی مدرن امروز که سرمایه گزاری اصلی خود را بر روی نیمه حیوانی انسان گذاشته یعنی یک گوسفند شدن حرفه ای .. یک گرگ شدن فوق العاده ..یک خروس شدن محشر
و نیمه دوم یعنی نیمه انسانی و خدایی انسان را به دست فراموشی سپرده است و یا اصلا سرکوبش کرده است ... نیمه حیوانی که مولفه حیوانات است شده اصل .. هر کسی هم به آن استناد کند می شود مترقی و باسواد ... ولی صحه گذاردن بر نیمه خدایی و انسانی و روحانی انسان می شود عقب مانده ... متهجر و هزار انگ دیگر ....
خدایا !! حیف بر عمرها و جوانی هایی که در به دست آوردن اولی تلف شد و فقط صرف آن گردید و از دومی جاماند
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، مطالب اخلاقی ، جملات فلسفی و عارفانه ، مهدویت و ظهور
برچسبها: نیمه های حیوانی و روحانی انسان , مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت
وای به حال هر کسی نمازش رو دیر می خونه ... وای به حال اونی که اصلا نماز نمی خونه ....
جناب محسنی از عارف بزرگ حسنعلی نخودکی اصفهانی(ره) نقل می کند .. می گوید من چندین چله نشینی داشتم ... مثلا تا ۴۰ روز هر روز یک ختم کامل قرآن انجام می دادم .. تا ۴۰ روز هر روز ۱۴۰۰۰ صلوات برای ۱۴ معصوم می فرستادم و ... که چیزهایی به من دادند ولی هیچ کدام اینها را به اندازه نماز اول وقت موثر و چیزی که به انسان می دهند نیافتم
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، مطالب اخلاقی ، جملات فلسفی و عارفانه
برچسبها: نماز اول وقت
.............................خانم من بگم !!!! خانم من بگم ....؟
چون اگر این کار رو نکنیم ... شیطان با ما هم غذا می شه و اونوقت دست ما ... پای ما .. چشم ما ... گوش ما و و و می شه بازیچه دست شیطان ... پس چه بهتر که به غذای فرو رفته در مری رنگ خدایی بدهیم تا انرژی آن صرف اعمال صالح شود
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، مطالب اخلاقی ، جملات فلسفی و عارفانه ، مهدویت و ظهور
برچسبها: شروع غذا خوردن با نام خدا , بسم الله الرحمن الرحیم , ظهور
آل عمران : 30
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤفٌ بِالْعِبادِ
روزی که هر کس ، آنچه را از کار نیک انجام داده ، حاضر می بیند و آرزو می کند میان او ، و آنچه از اعمال بد انجام داده ، فاصله زمانیِ زیادی باشد. خداوند شما را از ( نافرمانی ) خودش ، بر حذر می دارد و ( در عین حال ) خدا نسبت به همه بندگان ، مهربان است.
خیلی فوق العاده است نه ؟؟؟؟؟؟؟ هر کاری انجام داده باشی کنار خودت می بینی آن را .. حتی اگر یک نگاه کوچک زیر چشمی به نامحرم داشته باشی .. حتی اگر یه سرفه بی جا کرده باشی به منظوری خاص... حتی اگر خودت رابه بی خیالی زده باشی .. حتی اگر یک مورچه کوچک را زیر پا به خاطر وقت نداشتن له کرده باشی .. حتی اگر می خواستی بروی بخوابی ولی گفتی چرخی بزنم شاید در یحچال خانمان چیزی برای خوردن اخر شب باشد .. حتی حتی حتی ....
تازه اینها که برای ما خیلی کوچک هست ... وای به حال کارهای بزرگترمان .. توهنی به والدین .. شکستن دل دوست ... دروغ .. ناحقی .. حق الله و.. و ..و
خدایا، تا دیر نشده به فریادمان برس ... به جوانیمان که در گناه دارد می گذرد رحم کن .. فرصت توبه بده!! .. ای ستار العیوب ....
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، جملات فلسفی و عارفانه
برچسبها: اعمال انسان , تجسم اعمال ما , قیامت
بین آیات قران کریم شرح حال و یادآوری حالات جهنمیان و انواع عذابهاشون تن انسان رو می لرزاند و انسان ناخوداگاه به این دعا روی می اورد که خداوندا! ما را از عذاب خود حفظ کن و بین انواع عذاب یک عذاب از همه سختتر و غیر قابل تحملتر است. وان بی توجهی و صحبت نکردن و قهر و غضب خداوند یکتاست که به جهنمیان شدیدا عذاب مضاعف وارد می کند. یک نمونه ی بسیار تاثیر گذار آن ..
دیدار دانشجوی مشروب خور با آیت الله بهجت :

دانشجو بود…دنبال عشق و حال،خیلی مقید نبود،یعنی اهل خیلی کارها هم بود،تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن،آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:”"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!”"خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن…
اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم،اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن>>”"حمید..حمید…حاج آقا باشماست”"
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:
- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…
**
ترک هرگناه==نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…
ترک هرگناه==برداشتن یک قدم در مسیر ظهور
http://talabesobhan.mihanblog.com//
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، تصویر های فوق العاده جالب ، مطالب اخلاقی
برچسبها: دیدار دانشجوی مشروب خور با آیت الله بهجت