آخر گاهی وقتها انسان یك كسی را دوست دارد در حدی كه مثلاً یك میلیون به او وام بدهد. ولی میگوید: همسفر باشم، میگوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا.
گاهی یك كسی میگوید: عقب من بیا، پولت نمیدهم اما میخواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یك جهت یك جایی پررنگ است، یك جایی كمرنگ است.
میگوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ» شیعه،شیعه یعنی دنباله رو، «انصار» نصرت در جایی كه نیاز به كمك هست. شیعه یعنی من دنبال تو هستم. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع میكنم. كسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد میكنم. اینطور نیست كه من بگذارم هركسی هر چرندی بخواهد بگوید، بگوید. اگر كسی به اهل بیت حرف زشتی بزند، فتوا را ببینید حتی میشود او را كشت بدون اجازهی حاكم شهر! قاضی هم نمیخواهد، دادگاه هم نمیخواهد. یك كسی از زبانش در رفت، نفهمید چه میگوید، نفهمید حسابش جداست. اما اگر یك كسی با علم و آگاهی، به زهرا جسارت كند، به امام زمان جسارت كند، امام (ره) فرمود: هركس سلمان رشدی را بكشد، جهاد كرده و اگر كسی در این راه كشته شود شهید است.
«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمیدهیم كه كسی جسارت كند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم میكنیم. اینكه میگویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در كار شخصی بد است. مثلاً من روی لباسم تعصب دارم.
استقامتی ارزش دارد كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» باشد. یعنی استقامت در خط خدا، استقامت به امر خدا، میگوید: مهدی جان مرا جذب خودت كن، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك»
تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترك از ترك، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصبها بد است. یعنی به خاطر لهجه كمكش میكنم. به خاطر همشهری گری تعصب میكنم. در انتخابات میگویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایهی من است. این تعصبها بد است. اما اگر یك چیزی را فهمیدی این حق است، باقیها باطل، آنجا كه حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است.
اول انحصار طلب خود خداست. چون میگوید: «لا اله» هیچكس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقیها را دور بریز. انحصار طلبی است. بگوییم: نه ببین انحصار طلب نباش. یك جایی كه حق و باطل است، آدم باید هم این را داشته باشد، هم آن را. این فكر غلط است. آدم باید حق را داشته باشد، باطل را هم رها كند. اطاعت و استقامت در راه حق
علاقهی عاشقانه، میگوید: «طَائِعاً غَیْرَ مُكْرَهٍ» مهدی جان، من این سلامهایی كه كردم روی عشق بود.
آخر ما نماز را میخوانیم اما نمازمان با عشق نیست. به همین خاطر میگویند: نماز خواندیم راحت شدیم. یعنی گیر افتاده بودیم. به بچه میگوییم: بلند شو نمازت را بخوان راحت شوی! یعنی گیر كرده است. نه، «طَائِعاً غَیْرَ مُكْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من كه در دعای عهد با تو سلام میكنم، روی عشق زیارت میكنم نه روی اكراه!
علاقه و عمل در خط سیر، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی كه تو گفتی. استقامت مهم نیست. خیلیها مثلاً تودهای داشتیم سی سال زندان بود. بله ایشان مقاوم است. استقامتی مهم است كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) این استقامت مهم است. استقامت براساس الله. این مهم است. یا مثلاً «فَاسْتَقِمْ» استقامت كن. خوب تودهایها هم استقامت میكنند. میگوید: نه، «كَما أُمِرْت» (هود/112) یعنی همانطور كه مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت كن نه طبق یك دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر كسی یك سلیقهای دارد روی سلیقهاش استقامت میكند، این استقامت نیست، یك دندگی است.
استقامتی ارزش دارد «كَما أُمِرْت»، كه طبق مأموریت باشد.
استقامتی ارزش دارد كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» باشد. یعنی استقامت در خط خدا، استقامت به امر خدا، میگوید: مهدی جان مرا جذب خودت كن، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك»
اللهم عجل لولیک الفرج
http://soldiersmahdi.blogfa.com/
موضوعات مرتبط: جملات زیبا و جملات عارفانه ، مطالب اخلاقی ، جملات فلسفی و عارفانه ، متن های وبلاگ
برچسبها: جملات زیبا , متن های عاشقانه درباره امام زمان , جملات زیبا با موضوع حضرت مهدی عج , جملات زیبا درباره دعای عهد


