شعر شهادت امام باقر(ع) (ای به آه تو سوز جگر، همراه)
ای به آه تو سوز جگر، همراه
ایهـا الباقـر یابن رسـولالله
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
شعله بر جانت از زهر کین افتاد
سر فرزندت صـادق سلامت باد
ایها المظلوم سیدالمسموم****
ای که عمری شد خون جگر قوتت
فاطمــه گردیـد دنبــال تابــوتت
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
شیعه میگیرد دائم سراغ تو
از مـزار بیشمع و چـراغ تو
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
تو بلاهـا در کـرب و بـلا دیدی
مجلس شام و تشت طلا دیدی
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
بر تـو مـیگریم پسـرِ زهرا
که بود داغت بر جگرِ زهرا
ایها المظلوم سیدالمسموم
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
________________________________________
(2)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای ولــیّالله داور، السـلام)
ای ولــیّالله داور، السـلام
ای سلامت از پیامبر، السلام
حجّت خلاق اکبـر، السلام
زادۀ زهـرای اطهر، السلام
السلام ای باقـر آلرسـول
چارمین فرزند زهرای بتول
****
ای نبی بـر تو فرستاده سلام
وی به زینالعابدین، ماه تمام
هفتمین معصومی و پنجم امام
مکتبت تا صبح محشر، مستدام
تیغ نطقت میشکافـد، علم را
روح میبخشد مرامت، حلم را
****
ای سـلام ذات حـیّ داورت
بر تو و نطـق فضیلتپرورت
علم آرد سجده بر خاک درت
حلم گردیده است بر دور سرت
نسل نوری هم ز باب و هم ز مام
خـود امام و مـادرت بنـت الامام
****
کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟
تو هم از نسل حسینی، هم حسن
تو امـامت را روانـی در بـدن
ای ولایـت را چـراغ انجمـن
علم تو، علـم خداونـد جلیل
وحی باشد بر لبت بیجبرییل
****
از درخـت علم، بَـر داریم ما
وز تو صد دریا گهر داریم ما
بس حـدیث معتبـر داریم ما
از شما کی دست برداریم ما؟
یابن زهرا سر برآور باز هم
«جابر جُعفی» بپرور باز هم
****
یابن زهرا گر چه با بغض تمام،
حرمتت گردید پامال «هشام»،
بر تنت آزار آمد صبح و شام،
تو امامـی، تو امامی، تو امام
نور از هر سو که خیزد، دیدنی است
چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟
****
تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیدهای
تو تن بیسر به صحرا دیدهای
گـردن مجـروح بابا دیدهای
بر فراز نیـزه سرهـا دیدهای
کاش میدیدم چه آمد بر سرت
یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟
****
تو چهلمنـزل اسارت دیدهای
از ستمکاران جسـارت دیدهای
خود عزیزی و حقارت دیدهای
تشنگی و قتل و غارت دیدهای
چارساله، کـوه ماتم بردهای
مثل عمه، تازیانه خوردهای
****
شـام بـود و مجـلس شوم یزید
چشم تو چوب و لب خشکیده دید
گـه سکینه ناله از دل میکشید
گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید
چشم بر رگهای خونین دوختی
سـوختی و سـوختی و سوختی
****
ای دل شیعـه چـراغ تــربتت
دیدههـا دریـای اشک غـربتت
سالهـا بـر دوش کـوه محنتت
روز و شب پامال میشد حرمتت
ظلم دیـدی در عیـان و در خفا
تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا
****
ای به جانت از عدو رنج و عذاب
هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب
قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب
قبــر بـیزوّار تــو، در آفتــاب
وسعت صحن تو مُلک عالم است
لالۀ قبـر تو اشک «میثم» است
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
________________________________________
(3)
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (دل دیوانه من گشته گریزان امشب)
دل دیوانه من گشته گریزان امشب
شده در وادی غم بی سر و سامان امشب
به امیدی که برد ره به بیابان بقیع
سر نهاده است به هر کوی و بیابان امشب
می رود تا که ببیند به کجا دردل خاک
پیکر حضرت باقر شده پنهان امشب
بشتابید در آن مدفن بی شمع و چراغ
کند از آتش دل شمع فروزان امشب
سبط سبطین نبی با تن مجروح ز کین
شده بر جده خود فاطمه مهمان امشب
اثر زهر به زین تعبیه بر پیکر او
داده بر زندگی اش یکسره پایان امشب
امشب دلت را راهی مدینه کن ، با چشم دل نگاه کن ببین بقیع زائر ندارد . امام باقر عزاداری ندارد ، قربان قبر بی شمع و چراغ تو ، امشب دل شیعیان مدینه است ، امشب هم ناله شوید باامام صادق ، امشب امام صادق کنار بستر بابا اشک می ریزد امام باقر (ع) فرمود : من امشب از دنیا می روم چون پدرم زین العابدین شربت آبی آورد و مرا به لقای حق تعالی بشارت داد1
آی دلهای کربلائی ، امام باقر در لحظات آخر بدست حجت خدا آب می آشامد اما فدای جد مظلومش حسین ، با لب تشنه میان گودی قتلگاه ، همه با هم صدا بزنیم حسین .
________________________________________
(4)
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه راجعونم)
من ذاکر انا الیه راجعونم
من خاطرات جانگداز دشت خونم
در کربلا بودم صغیری پنج ساله
همراه بابایم مرا بردند اسیری
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند
در قتلگه جدم حسین را سر بریدند
آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود ، عاشورا را دیده ، قتلگاه را دیده امام باقر ، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود ، مردم با سر و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن انداخته ، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند ، مردم
تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را ، اما دلهای آماده:
ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن مادرش چند نفربیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با همین حال صدا بزنید یا زهرا .
________________________________________
(5)
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (از کرببلا تو یادگاری)
از کرببلا تو یادگاری
چون خون شهید پایداری
بر نیزه سر حسین دیدی
بار غم او به جان خریدی
پرپر ز خرابه لاله دیدی
بی جان دل شب سه ساله دیدی
روز شهادت امام باقر است ، امروز بقیع خلوتِ ، فدای آن آقائی که امروز عزاداری ندارد اما مثل چنین روزی وقتی امام باقر به شهادت رسید مدینه یک پارچه ضجه وماتم شد .دوستان و شیعیان حضرت آمدند . شاگردان امام باقر عقب جنازه وا اماما می گفتند . امام صادق بر بدن بابا نماز خواند ، بدن مطهر امام باقر را بردند داخل بقیع کنار قبر پدرش زین العابدین دفن کردند، احترام کردند .
عرضه بدارم آقا بدن شما را شیعیان و دوستان بردند داخل بقیع دفن کردند اما کربلا به فدای آن بدنی که سه شبانه روز روی خاک گرم کربلا بود . بنی اسد بدن را نشناختند تا اینکه امام سجاد آمد بدنها را یک یک معرفی کرد فرمود : بنی اسد یک قطعه حصیر بیاورید ، بدن بابا را در میان حصیر گذاشت همینکه بدن را گذاشت داخل قبر دیدند بالا نیامد بین اسد نزدیک شدند دیدند آقا لبها را بر آن رگهای بریده گذاشته ، هی می گوید : بابای غریبم حسین .
________________________________________
(6)
متن روضه شهادت امام باقر(ع)و گریز به روضه کربلا (ذکر من سلام من کیست حضرت باقر )
ذکر من سلام من کیست حضرت باقر
خیلی امام باقر غریبه،غربت از این بالاتر این همه زائر می ره مدینه،ولی شب و روز شهادت امام باقر كه میشه،مدینه یه زائر نداره؛همه رفتند مكه،یه نفر نیست پشت بقیع براش گریه كنه،بیایید امشب غریب نوازی كنیم،خیلی غریبه امام باقر
حج من قیام من کیست حضرت باقر
اسوه ی تمام من کیست حضرت باقر
زمزم و مقام من کیست حضرت باقر
پنجمین امام من کیست حضرت باقر
می کند ز آیینم مهر او نگهبانی
ای به بندگی یکتا ذات حق تعالی را
تو یگانه فرزندی دو علی اعلا را
باقر العلوم هستی ذات پاک یکتا را
نی عجب اگر بخشد سائلت دو دنیا را
جان مادرت زهرا از درت مران ما را
بی تو در جنان عاشق بنده ای است زندانی
امروز روز شهادت یه آقایی بوده آی مردم كه دو سه سال بیشتر نداشت،یكی از شاهدهای كربلا بوده،هم سن و سال رقیه خانم بوده،امام باقر،همه ماجرای كربلا رو دیده
تو ز کودکی دائم محنت و بلا دیدی
با دو چشم معصومت ظلم بر ملا دیدی
راه شام طی کردی دشت کربلا دیدی
اهلبیت عصمت را زار و مبتلا دیدی
هر که این قصه شنیده است ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
هستی ما همه در کرببلا رفت به باد
چه به روز دل زینب که نیامد
گریز روضه رو بزنم،امشب تحویل بگیری،امشب بریم كربلا،اینقده،آقا رو این سم اذیت كرد،اما به هر سختی بود،حضرت رو اسبش تا جلوی منزل رسوند،خود حضرت به هر سختی بود پیاده شد،بچه ها ریختند دور بابا،بابا رو پیاده كردند،وارد خونه شد،آی مردم،اینجا اسب آقا صاحبش رو صحیح و سالم رسوند تا كنار خونه،دلت رفت آره،قربون این دل ها برم كه با یه اشاره جلوجلو میرن،ولی من یه اسب دیگه سراغ دارم
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طا قت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
حسین............
حالا که این قدر دلهاتون آماده شده بزار روضه کربلا بخونم از آخرین لحظات حضرت اباعبدالله بگم
وقايعنگار عمرسعد است ، اين قضيه را گفته است . میگويد من از حسينبنعلی
( عليه السلام ) تعجب میكنم كه هر چه شهادتش نزديكتر و كاربر او
سختتر میشد ، چهرهاش برافروختهتر میگرديد ، مثل آدمی كه به وصل نزديكتر
میشود . حتی میگويد در آن لحظات آخر ، هنگامی كه آن لعين ازل وابد سر
مقدسش را از بدن جدا كرده بود ، رفتم سراغ حسينبنعلی ( عليهمالسلام ) ،
چشمم كه به حسين ( ع ) افتاد ، آن بشاشت و روشنی چهرهاش ، آنچنان مرا
گرفت كه مردنش را فراموش كردم . لقد شغلنی نوروجهه جمالهيبته عنالفكرش
فی قتله . نوشتهاند اباعبدالله ( ع ) در حملات خود ، نقطهای را
انتخاب كرده بود كه نزديك خيام حرم باشد . به دو منظور : يكی اينكه
میدانست دشمنان چقدر نامرد و غير انسانند و اين مقدار حميت ندارند كه
لااقل بگويند ما با حسين ( ع ) طرف هستيم ، پس متعرض خيمهها نشويم .
میخواست تا جان در بدن دارد ، تا رگ گردنش میجنبد ، كسی متعرض خيام
حرمش نشود . حمله میكرد ، از جلو او فرار میكردند ، ولی زياد تعقيب
نمیكرد ، برمیگشت تا خيام حرمش مورد تعرض قرار نگيرد . منظور ديگر
اينكه میخواست تا زنده است اهلبيتش بدانند كه او زنده است . لذا
نقطهای را مركز قرار داده بود كه صدايش به آنها میرسيد . وقتی كه بر
میگشت و در آن نقطه میايستاد ، فرياد میكرد : « لا حول و لا قوش الا بالله
العلی العظيم ، » فرياد حسين عليهالسلام كه بلند میشد اهل بيت
سكونتخاطری پيدا میكردند . میگفتند آقا هنوز زنده است . امام ( ع ) به
اهل بيت فرموده بود تا من زنده هستم از خيمهها بيرون نيائيد ( اين حرفها
را باور نكنيد كه اهلبيت دائما بيرون میدويدند . ابدا . دستور آقا بود
كه تا من زنده هستم شما در خيمهها باشيد ) ، حرف سستی از دهانتان بيرون نيايد كه
اجر شما زايل شود ، مطمئن باشيد كه عاقبت شما خير است ، نجات پيدا
میكنيد ، خداوند دشمنان شما را بزودی عذاب خواهد كرد . آنها اجازه
نداشتند كه بيرون بيايند و بيرون هم نمیآمدند . غيرت حسينبنعلی (
عليهماالسلام ) اجازه نمیداد ، غيرت و عفت خود آنها نيز اجازه نمیداد كه
بيرون بيايند . لذا صدای امام ( ع ) را كه میشنيدند : « لا حول ولاقوش الا
بالله العلی العظيم » اطمينان خاطری پيدا میكردند . چون امام ( ع ) بعد
از وداع كردن يك يا دو بار ديگر نيز آمده بودند و خبر گرفته بودند اين
بود كه اهل بيت امام ( ع ) هنوز انتظار آمدن ايشان را داشتند . در آن
زمان اسبهای عربی را برای ميدان جنگ تربيت میكردند ، چون اسب حيوان
تربيت پذيری است . وقتی كه صاحب آن كشته میشد ، عكسالعملهای خاصی از
خود نشان میداد . اهل بيت اباعبدالله ( ع ) در داخل خيمه هستند ،
منتظرند تا شايد صدای امام ( ع ) را بشنوند و يا يك بار ديگر جمال آقا
را زيارت كنند ، يك مرتبه صدای همهمه اسب اباعبدالله ( ع ) بلند شد ،
به در خيمه آمدند ، خيال كردند آقا آمده است ، يك وقت ديدند اسب آمده
در حالی كه زين آن واژگون است . اينجا بود كه اولاد و خاندان اباعبدالله
( ع ) فرياد واحسيناه ، ! وا محمدا ! را بلند كردند و دور اسب را گرفتند
( نوحهسرايی طبيعت بشر است ، انسان وقتی میخواهد درد دل خود را بگويد ،
بصورت نوحهسرايی میگويد ، آسمان را مخاطب قرار میدهد ، حيوانی را
مخاطب قرار میدهد ، انسان ديگری را مخاطب قرار میدهد ) ، هر يك از
افراد خاندان اباعبدالله ( ع ) بنحوی
نوحهسرايی را آغاز كردند . آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق
گريه كردن نداريد ، من كه مردم ، البته نوحهسرايی كنيد . در همان حال
شروع به گريستن كردند .
نوشتهاند حسين بن علی عليهما السلام دختری دارد بنام سكينهخاتون كه خيلی
هم اين دختر را دوست میداشت. او بعدها زن اديبهعالمهای شد و زنی بود كه
همه علماء و ادباء برای او اهميت و احترام قائل بودند . اباعبدالله (ع)
خيلی اين طفل را دوست میداشت . او هم به آقا فوقالعاده علاقمند بود .
نوشتهاند اين بچه بصورت نوحهسرايی جملههايی گفت كه دلهای همه را سوزاند
. بحالت نوحهسرايی ، اسب را مخاطب قرار داد كه : يا جواد ابی هل سقی
ابی ام قتل عطشانا ؟ ای اسب پدرم ! پدر من وقتی كه رفت تشنه بود آيا او
را سيراب كردند يا با لب تشنه شهيد كردند ؟ اين در چه وقت بود ؟ در
وقتی بود كه اباعبدالله ( ع ) از روی اسب به روی زمين افتاده بود .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم .
سند روضه فوق کتاب حماسه حسینی جلد اول از شهید مرتضی مطهری می باشد
متن روضه شهادت امام محمد باقر علیه السلام-حاج ابراهیم قانع
ذکر من سلام من کیست حضرت باقر
خیلی امام باقر غریبه،غربت از این بالاتر این همه زائر می ره مدینه،ولی شب و روز شهادت امام باقر كه میشه،مدینه یه زائر نداره؛همه رفتند مكه،یه نفر نیست پشت بقیع براش گریه كنه،بیایید امشب غریب نوازی كنیم،خیلی غریبه امام باقر
حج من قیام من کیست حضرت باقر
اسوه ی تمام من کیست حضرت باقر
زمزم و مقام من کیست حضرت باقر
پنجمین امام من کیست حضرت باقر
می کند ز آیینم مهر او نگهبانی
ای به بندگی یکتا ذات حق تعالی را
تو یگانه فرزندی دو علی اعلا را
باقر العلوم هستی ذات پاک یکتا را
نی عجب اگر بخشد سائلت دو دنیا را
جان مادرت زهرا از درت مران ما را
بی تو در جنان عاشق بنده ای است زندانی
امروز روز شهادت یه آقایی بوده آی مردم كه دو سه سال بیشتر نداشت،یكی از شاهدهای كربلا بوده،هم سن و سال رقیه خانم بوده،امام باقر،همه ماجرای كربلا رو دیده
تو ز کودکی دائم محنت و بلا دیدی
با دو چشم معصومت ظلم بر ملا دیدی
راه شام طی کردی دشت کربلا دیدی
اهلبیت عصمت را زار و مبتلا دیدی
هر که این قصه شنیده است ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
هستی ما همه در کرببلا رفت به باد
چه به روز دل زینب که نیامد
گریز روضه رو بزنم،امشب تحویل بگیری،امشب بریم كربلا،اینقده،آقا رو این سم اذیت كرد،اما به هر سختی بود،حضرت رو اسبش تا جلوی منزل رسوند،خود حضرت به هر سختی بود پیاده شد،بچه ها ریختند دور بابا،بابا رو پیاده كردند،وارد خونه شد،آی مردم،ایجا اسب آقا صاحبش رو صحیح و سالم رسوند تا كنار خونه،دلت رفت آره،قربون این دل ها برم كه با یه اشاره جلوجلو میرن،ولی من یه اسب دیگه سراغ دارم
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طا قت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
حسین............
موضوعات مرتبط: امام باقر ع، مداحی، اشعار و پوستر
برچسبها: متن روضه شهادت امام باقر ع , متن اشعار
تاريخ : یکشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۲ | 8:34 | نویسنده : علیرضا |


