اسم دختر مذهبی نام پسر قرآنی دانلود

مطالب علمی قرآنی، اسامی، نامهای پسر و دختر مذهبی، خبرهای جذاب + عکس های دیدنی مذهبی

3 خاطره زیبا از ایت الله بهاءالدینی

علیرضا
اسم دختر مذهبی نام پسر قرآنی دانلود مطالب علمی قرآنی، اسامی، نامهای پسر و دختر مذهبی، خبرهای جذاب + عکس های دیدنی مذهبی

3 خاطره زیبا از ایت الله بهاءالدینی

«شبي در حسينيه آيت‌الله سيد رضا بهاءالديني‌ (از علماي بزرگوار) نشسته بودم. ناگاه فردي با ظاهري آراسته، قيافه‌اي مرتب که شخصيتي آبرومند از خود نشان مي‌داد وارد شد و در گوشه‌اي نشست.
لحظاتي بيش از ورود آن مرد نگذشته بود که ناگاه آيت‌الله بهاء‌الديني اشاره‌اي فرمودند و من به حضورشان شتافتم.
امر کردند که فلان مبلغ به اين شخص بدهيد. بنده هم اطاعت کردم. آهسته کنار او نشستم و شروع به سلام و احوالپرسي کرده، طوري که متوجه نشود و ديگران هم مشاهده نکنند، پول را در جيب او گذاشتم.
نماز تمام شد و او از حسينيه خارج شد. پس از چندي معلوم شد که وي در شهر خود توانايي مالي داشته، اما در مسافرت بي‌پول شده، ولي براي حفظ آبرو و شخصيت خود توان اظهار فقر و بي‌پولي نداشته است.
نقل از يکي از ارادتمندان آيت‌الله بهاءالديني


عارف سالك، حضرت آيت الله العظمي بهاء الديني پيرامون بركات اين مسجد مي فرمودند: 
مكرر مشاهده شده در مسيري كه از جاده ي قديم قم _ كاشان حركت مي كردم، همين كه بر موازات مسجد جمكران مي رسيدم، حالم دگرگون مي شد و اگر كسالتي داشتن همان لحظه بر طرف مي شد.

آيت بصيرت، ص 108 .


اندیشه  - سایت" بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر" مصاحبه ای با مرحوم حجت الاسلام محمدعلی صدوقی را منتشر کرده است.

مرحوم صدوقی در این مصاحبه خاطره ای عجیب را از مرحوم آیت الله بهاء الدینی نقل کرده است.

وی گفته است:

[آقای بهاء الدینی]داستانی را برای من نقل کردند و فرمودند که یکی از علمای بزرگ قم که حق بزرگی هم بر حوزه و تربیت شاگردان دارد (منظورشان مرحوم آیت الله داماد بود]، روزی از من سوال کرد که مرا اعلم می دانی یا حاج آقا روح‌الله را ؟

 من با توجه به جمیع جوانب حاج آقا روح‌الله را ترجیح دادم... همان موقع متوجه شدم که ایشان از من دلگیر شد. گفتند این گذشت و ایشان همچنان از من دلگیر بود تا اینکه امام برگشت و انقلاب پیروز شد و امام پایش را گذاشت در مدرسه فیضیه، آن وقت ایشان از من راضی شد.

ما اینها را به صورت عادی شنیدیم ولی وقتی آمدیم بیرون، توی کوچه فکر کردم این آقایی که ایشان می گفت[یعنی آیت الله داماد]، چندین سال قبل فوت کرده، یعنی قبل از اینکه انقلاب پیروز شود، ما آن موقع هنوز در قم بودیم. آن وقت ایشان خیلی عادی به گونه ای که من آن موقع هیچ توجه نکردم و به گمانم گفتند پهلوی هم نشسته بودند و ایشان گفتند من از شما راضی شدم و با تو مشکلی ندارم. از زمان فوت آن آقا با این حادثه 10 - 15 سال فاصله است.


حضرت آیت الله شیخ «خلیل مبشر کاشانی» در ادامه سلسله مباحث اخلاق و عرفان اسلامی هفتگی خود، ابعاد دیگری از فضائل و کرامات استاد بزرگوارشان، مرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی (قدس سره) که از عرفا و مراجع تقلید معاصر بود را تبیین کرده که با توجه به جذابیت موضوع برای جوانان وجویندگان سیر و سلوک معنوی عین فرمایش ایشان در ذیل اشاره می شود: 
حضرت آیت الله مبشر کاشانی فرمود: حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی (رحمة الله علیه) زبان حیوانات را می فهمید. این فضیلت در مورد اهل بیت عصمت و طهارت (ع) روایت شده و بعضی اخبار مربوطه در کتاب بصائر الدرجات آمده که آنان نطق و سخن حیوانات را می شنیدند. همانطور که در قرآن کریم آمده که حضرت سلیمان (ع) گفتگوی مورچگان را می شنید و با هدهد و سایر حیوانات سخن می گفت. در بین عرفا نیز چنین حالاتی برای عارف پیش می آید که گاهی سخن حیوانات را می شنود.
 
حضرت آیت الله مبشر کاشانی در ادامه افزود: مرحوم آیت الله بهاءالدینی (قدس سره) روزی به یزد دعوت شدند، صاحب خانه که یکی از متدینین یزد بود برای احترام خواست گوسفندی را پیش پای آقا ذبح کند، وقتی گوسفند را آوردند، آقا فرمود: گوسفند گفت: به اینها بگو که امروز مرا نکشند، بگذارند روز تاسوعا مرا بکشند، آیت الله بهاءالدینی فرمود: من به اینها گفتم که حیوان را نکشید، بگذارید روز تاسوعا، ولی اینها به ظاهر گفتند چشم، اما گوسفند را بردند پشت دیوار کشتند خیال کردند ما پشت دیوار را نمی بینیم. مشابه همین داستان در چند شهر دیگر نیز اتفاق افتاده بود...

http://tahora11.blogfa.com

موضوعات مرتبط: زیبایی های اسلام ، مطالب اخلاقی
برچسب‌ها: آیت الله بها ء الدینی , ره , خاطره

تاريخ : سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۱ | 15:22 | نویسنده : علیرضا |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.