
موضوعات مرتبط: زیبایی های اسلام ، تصویر های فوق العاده جالب
برچسبها: خرمشهر , خدا ازاد کرد , خونین شهر , شهدا
خاطراتي شيرين از شهداء
دست هاي بي حس
مجيد هفت ساله بود آن سال محرم مقارن با فصل زمستان شده بود .هواي همدان خيلي سربودومادرمان اجازه نميداد ما بچه ها شب ها به عزاداري وسينه زني برويم.
مجيدتا دير وقت بيدار ميماند وقتي صداي عزاداران را ميشنيديم كه از كوچه عبور ميكردند؛مجيد با چه سختي خودش را از پنجره بالا ميكشيد پنجره از سطح زمين خيلي فاصله داشت برايمان عجيب بود كه مجيد با ان جثه ي كوچكش چطور خودش را بالا ميكشد ومدت ها به حالت آويزان پشت پنجره مي ايستد ودسته هاي عزاداري رانگاه ميكند وقتي عزادارهااز كوچه عبور ميكردند مجيد با دستهاي بي حس شده از آن بالا مي افتاد كف اتاق .
قربونت برم يا امام حسين(ع)كه اينچنين عاشقات براي شركت در عزاداريت تلاش ميكنند
***********
يا ستار....
عمليات كربلاي چهار بود غواصها به آب زده بودند.خيلي ها شهيد شده بودند وماآنهارا از آب گرفته بوديم ؛اما از خيلي هاهم هيچ خبري نداشتيم مثلا نميدانستيم حاج ستار زنده است يا شهيد شده .چند نفري گفتند كه ما حاج ستار را ديده ايم .داشت به طرف كشتي سوخته اي كه تو خط عراقي ها بود ميرفت.نور اميدي دلمان را روشن كرد.شب با گروهي از بچه ها به آب زديم ودعاي كميل خوانديم.طوري كه حاج ستار صدايمان را بشنود .به يا ستار كه رسيديم ؛همه دسته جمعي فرياد زديم يا ستار .....شما منتظر باش ...منتظر باش..»حاج ستار صدا را شنيده بود ومتوجه شده بود بچه هاي براي كمك به سراغش ميروند آن شب را در كشتي سوخته مانده بود .فردا بچه ها به آب زدند .حاج ستار را از داخل كشتي نجات دادند.
راوي :حسين توكلي همرزم سردار شهيد حاج ستار ابراهيمي
برگرفته از http://yaransaleh.blogfa.com/
موضوعات مرتبط: زیبایی های اسلام ، مطالب اخلاقی ، متن های وبلاگ
برچسبها: خاطراتي از شهداء , شهدا , خاطره گویی , شهید
حتما دیدن کنید
موضوعات مرتبط: زیبایی های اسلام
برچسبها: شهدا , شهیدان , ادرس سایت شهیدان , وبلاگ در مورد شهدا
خواهرم حتما بخوان
برچسبها: حجاب در کلام شهیدان , حجاب و حدود آن , جدود حجاب در اسلام , شهید


