..اگر نمی تونید تحمل کنید نخونید .............

برچسبها: پایی که جاماند , متن کتاب , یا مهدی ادرکنی , امامزمان عج
ادامه مطلب
ابتدای اون نوشته : تقديم به وليد فرحان گروهبان بعثي وحشي اهل بصره

اگر فکر می کنید درباره دوران اسارت رزمنده های ایرانی در عراق چیز زیادی می دانید، این کتاب را از دست ندهید تا نظرتان تغییر کند
کابل، باتوم، شلنگ و چوب خيزران، اسکان در توالت خيس و نجس، فروکردن سر درون توالت براي خوردن مدفوع، کندن ريش با انبر، خوابيدن روي زمين داغ، بيهوشي از تشنگي، بستن آب و مکيدن لوله خالي براي يک قطره آب، سوزاندن ابرو، سيلي زدن به گوش همديگر، قضاي حاجت در داخل خوابگاه از شدت فشار وقتي كه نميگذارند بچهها به دستشويي بروند، ادار کردن روي سر بچهها، شهيد شدن از شدت تشنگي و گرسنگي، پاشيدن آب جوش به صورت، برهنه کامل نشستن زير آفتاب و جلوي چشم ديگر اسرا و نگهبانها، کتک خوردن داخل گوني، انداختن داخل کانال فاضلاب و خوراندن تايد به بچه ها؛ برخي از شکنجهها و آزار و اذيتهاي نگهبانهاي عراقي است که در کتاب آمده ...
ریزتر نوشتم تا نتونید بخونید ....
.. زمانی که اسیر شدم افتاده بودم .... يکي از آنها که پرچم عراق دستش بود، کنارم حاضر شد. آدم عصبي به نظر ميرسيد، تکه کلامش «کلّکم مجوس و الخمينيون اعداء العرب» بود، چند بار با چوب پرچم به سرم کوبيد. از حالاتش پيدا بود که تعادل رواني ندارد. از من که دور شد حدود 10، 15 متر پشت سرم، کنار جنازه يکي از شهدا وسط جاده بود، ايستاد. جنازه از پشت به زمين افتاده بود. نظامي سياه سوخته عراقي کنار جنازه ايستاد و يک دفعه چوب پرچم عراق را به پايين جناق سينه شهيد کوبيد، طوري که چوب پرچم درون شکم شهيد فرو رفت. آرزو ميکردم بميرم و زنده نباشم. نظامي عراقي برميگشت، به من خيره ميشد و مرتب تکرار ميکرد: اينجا جاي پرچم عراقه!
برچسبها: پایی که جاماند , متن کتاب , دانلود , یا مهدی
ادامه مطلب


